۱۰۱ فیلمنامه برتر تاریخ سینما
طبق یک رویه قدیمی انجمنهای مستقر در ساحل شرقی یعنی نیویورک گروههای روشنفکرتر هستند و مقیمان لسآنجلس بدنه جریان اصلی هنر از جمله سینما و تئاتر را تشکیل میدهند.
اتحادیه فیلمنامهنویسان آمریکا خودش ترکیبی از دو گروه انجمن فیلمنامهنویسان آمریکا، شرق (مستقر در نیویورک) و انجمن فیلمنامهنویسان آمریکا، غرب (مستقر در لسآنجلس) است. طبق یک رویه قدیمی انجمنهای مستقر در ساحل شرقی یعنی نیویورک گروههای روشنفکرتر هستند و مقیمان لسآنجلس بدنه جریان اصلی هنر از جمله سینما و تئاتر را تشکیل میدهند.
طبق نظرسنجی از این دو انجمن، اتحادیه فیلمنامهنویسان آمریکا ۱۰۱ فیلمنامه برتر تاریخ سینما را انتخاب کرده است. فیلمنامههایی که اکثر قریب به اتفاقشان، حداقل در صدر جدول، آثار کلاسیک هستند. در میان ده فیلم اول دو بار نام بیلی وایلدر کبیر آمده است. از معاصرها برادران کوئن، چارلی کافمن و کوئنتین تارانتینو اسمهای شاخص این فهرست هستند که البته در رده دهم به بعد قرار میگیرند. لیست کامل فیلمنامههای برتر تاریخ سینما را در پایان مطلب میتوانید بخوانید. درباره ده فیلمنامه برتر توضیحات مفصلتری به نقل از اتحادیه فیلمنامهنویسان نوشتهایم.
۱٫ کازابلانکا (مایکل کورتیز/ ۱۹۴۲)

ساخته مایکل کورتیز با بازی همفری بوگارت و اینگرید برگمن داستان عاشقانه ریک و الزا در میانه جنگ جهانی را روایت میکند. الزا سالها پیش در پاریس با ریک آشنا شده و عاشق هم شدهاند اما به خاطر مصلحت گروههای مقاومت با ویکتور ازدواج کرده و بیخبر از ریک رفته. تمام این سالهای دوری ریک را تبدیل به آدم تلخی کرده است تا این که دوباره در کازابلانکا به هم برمیخورند.
سال ۱۹۴۲ رابرت باکنر فیلمنامهنویس یادداشتی به دفتر هال والیس تهیهکننده فرستاد. کمپانی برادران وارنر حقوق ساخت فیلم سینمایی از روی نمایشنامه «همه به کافه ریک میروند» را خریده بود و باکنر درباره آن نوشت: «اگر برای خرید حقوق این نمایشنامه انقدر پول نداده بودیم راحتتر میتوانستم احساسم را نسبت به آن ابراز کنم. بعضیها ممکن است از آن خوششان بیاید و نکات مورد انتقاد من به دردشان نخواهد خورد. من از نمایشنامه اصلا خوشم نیامد. موقعیت و شخصیتها برایم باورپذیر نبودند و روابط اصلی کاملا آشفته و قابل ممیزی است.» با این حال برادران اپستاین درست سه روز پیش از موعد شروع فیلمبرداری و هوارد کوچ یک هفته قبلتر فیلمنامهشان را تمام کردند و تهیهکنندهها هم چراغ سبز نشان دادند. هر سه فیلمنامهنویس در حال آمادهباش تا پایان فیلمبرداری بودند تا هروقت لازم شد تغییراتی در فیلم اعمال کنند.
نکته جالب این که برادران اپستاین و کوچ هیچوقت در یک اتاق مشترک روی فیلمنامه کار نکردند. کوچ خاطره جالبی از فیلمنامه تعریف میکند: «وقتی ما کار را شروع کردیم فیلمنامه هنوز تمام نشده بود. اینگرید برگمن پیش من آمد و گفت: «من باید کدام مرد را بیشتر دوست داشته باشم؟» جواب دادم: «نمیدانم». میدانید ما حتی نمیدانستیم پایانبندی فیلم باید چطور باشد.»
۲٫ پدرخوانده (فرانسیس فوردکوپولا/ ۱۹۷۲)

داستان خانواده مافیایی کورلئونه است. پسر کوچکتر یعنی مایکل که بیش از همه اعضای خانواده موردعلاقه دون کورلئونه بزرگ است، میخواهد از مافیای خانواده کناره بگیرد اما اتفاقاتی میافتد که درنهایت مشخص میشود او جانشین برحق پدرش است.
ماریو پوزو زمانی که قرارداد چاپ کتاب «پدرخوانده» را با ناشر امضا کرد ورشکسته بود. از آن طرف فرانسیس فوردکوپولا پسر یک آهنگساز فیلم مشهور بود که در دانشگاه UCLA درس خوانده و همان جا بهخاطر نوشتن یک فیلمنامه هم برنده جایزه شده بود. پیتر بارت قبل از این که رمان پوزو چاپ شود آن را پیش مدیران استودیوی پارامونت برد. وقتی که داستان فقط یک طرح ۲۰ صفحهای بود. کتاب پوزو تبدیل به یکی از پرفروشها شد و ۱۰ میلیون نسخه از آن به فروش رسید. برخی از کاراکترهای کتاب و فیلمنامه پوزو از روی پنج خانواده مافیایی در نیویورک اقتباس شده بودند.
۳٫ محله چینیها (رومن پولانسکی/ ۱۹۷۴)

جیک گیتس یک کارآگاه خصوصی است که استخدام میشود تا به پروندههایی رسیدگی کند که برخی از کلهگندههای شهر در آن درگیر هستند. این وسط ائولین هم برای یک پرونده سراغش میآید. زنی که گذشته تاریکی دارد. او و جیک کنار هم به جنگ اتفاقات پیش رو میروند.
رابرت تاونی فیلمنامهنویس یکی از بهترین فیلمهای رومن پولانسکی در دانشگاه فلسفه خوانده بود. کمپانی پارامونت سال ۱۹۷۳ به او ۱۷۵هزار دلار به او