۱۲ فیلم ایرانی که شانس بیشتری برای اسکار دارند
1 min read

۱۲ فیلم ایرانی که شانس بیشتری برای اسکار دارند

نسبت سینمای ایران با مراسم اسکار که به عقیده بسیاری، از بین جشن‌ها و جشنواره‌های سینمایی سراسر دنیا بیشترین بازتاب را در میان مخاطبان و علاقه‌مندان سینما دارد، هیچ‌وقت به درستی و وضوح مشخص نشد. بعد از انقلاب سینمای ایران یکی‌دو بار در این مراسم شرکت کرده بود که اساسا هیچ‌کدام چشمگیر نبودند و محل هیچ بحثی قرار نگرفتند. اما پس از پیروزی انقلاب هم در حدود یک دهه هیچ‌انگیزه‌ای برای حضور فیلم‌های ایرانی در مراسم جشن آکادمی وجود نداشت.

وقتی دهه ۶۰ به پایان رسید و تصمیم بر آن شد که سینمای ایران در این مراسم شرکت کند، متولیان ارسال آثار به اسکار همان کسانی شدند که سال‌ها این روند را متوقف نگه داشته بودند. اولین فیلمی که در این دوره از ایران به اسکار رفت، «زیر درختان زیتون» اثر مرحوم عباس کیارستمی بود و پس از آن به ترتیب «بادکنک سفید» از جعفر پناهی و «گبه» از محسن مخملباف نماینده ایران در این مراسم شدند.

کیارستمی جزء امضاکنندگان نامه‌ای بود که در دهه ۶۰ به امام خمینی(ره)، نامه نوشته و خواسته بودند جلوی اکران فیلم‌های خارجی در سینمای ایران گرفته شود و جعفر پناهی، به‌عنوان شاگرد کیارستمی، مثل او مخالف سرسخت سینمای هالیوود و به‌طور کل سینمای مردم‌پسند و بدنه بود.

اما حتی از حضور این دو نفر در مراسم اسکار هم عجیب‌تر، محسن مخملباف به نظر می‌رسید که از اندیشه‌هایش در دهه ۶۰ گردش کرده بود و حالا «گبه» را به‌عنوان آخرین اثرش در پیشخوان داشت. او با ماجرای غم‌انگیزی که بارها به مناسبت‌های مختلف از آن یاد شده، باعث شد تا در آن سال «بچه‌های آسمان» مجید مجیدی به جشن آکادمی نرود.

این در حالی بود که رئیس کمپانی پخش‌کننده فیلم مجیدی، با نامه‌ای مکتوب به مسئولان سینمای ایران تضمین داده بود که اگر «بچه‌های آسمان» همان سال در مراسم شرکت کند، حتما اسکار را برنده می‌شود. به هرحال سمبه مخملباف پرزورتر بود و به این بهانه که چرا رئیس یک کمپانی صهیونیستی باید برای ما تعیین‌تکلیف کند، «گبه» را برای دست‌خالی برگشتن به اسکار فرستاد و فیلم مجیدی سال بعد رقیب یک اثر ایتالیایی درباره هولوکاست شد و طبیعتا ناکام ماند.

اگر به فهرست تمام فیلم‌هایی که سینمای ایران به اسکار فرستاده دقت کنیم، اصولا آثار ارسال شده سنخیت چندانی با فضای سینمای آمریکا ندارند. عباس کیارستمی، جعفر پناهی، محسن مخملباف، پرویز شهبازی، رضا میرکریمی، رسول صدرعاملی و نرگس آبیار فیلمسازانی بودند که آثارشان به اسکار فرستاده شد، در حالی که این افراد همه به سینمای روشنفکری تعلق داشتند و نهایت موفقیتی را که می‌شد از آنها توقع داشت به دست بیاورند، متعلق به فستیوال‌های هنری بود، نه مراسمی مثل اسکار. به این فهرست باید مجید مجیدی را هم اضافه کرد که تنها به دلیل نامزد شدن «بچه‌های آسمان» در اسکار سال ۹۸، بارها آثار دیگرش هم به این مراسم ارسال شدند و دست‌خالی برگشتند.

«بدرود بغداد» که اولین و تاکنون تنها فیلم مهدی نادری هست هم به‌رغم اینکه به زبان انگلیسی ساخته شده بود، به رقابت فیلم‌های غیرانگلیسی‌زبان اسکار رفت و به اختتامیه هم دعوت نشد.

در این میان فقط اصغر فرهادی بود که وقتی «درباره الی» و «جدایی نادر از سیمین» را ساخت، مزاحمی مثل مخملباف سر راه او قرار نداشت و رفت تا با «درباره الی» به اعضای آکادمی معرفی شود و با فیلم «جدایی نادر از سیمین» تندیس بهترین کارگردانی را از این مراسم به خانه بیاورد.

سینمای ایران بعدها فیلم «گذشته» را هم از همین کارگردان به اسکار فرستاد، فیلمی که فقط یک بازیگر اصلی و یک نقش خیلی کوتاه فرعی در آن ایرانی بودند و تمام لوکیشن‌های دیگر او در فرانسه جلوی دوربین رفته بود. فیلم «گذشته» هم از اسکار ناکام برگشت و اتفاقا در آن سال سینمای فرانسه بود که تندیس بهترین فیلم غیرانگلیسی‌زبان را برنده شد. رئیس‌جمهور فرانسه در نطقی تلویزیونی که برای تبریک این اتفاق به مردم کشورش انجام داد، «گذشته» را طوری مورد اشاره قرار داد که به نظر می‌رسد اگر آن فیلم هم نامزد یا برنده جایزه می‌شد، افتخارش متعلق به فرانسه بود.

به هر حال اصغر فرهادی در پروژه بعدی‌اش سراغ بازنویسی یک نمایشنامه خارجی در فضای تهران امروز رفت و «فروشنده» را ساخت. این فیلم در حالی به اسکار فرستاده شد که بدنه سینمای آمریکا دچار چالشی بزرگ با دونالد ترامپ، رئیس‌جمهور جدید این کشور شده بود و آنها برای اعلام مخالفت با قانون مهاجرتی ترامپ، به‌عنوان یکی از نمادهای سیاست‌های جدید دولتی، به فیلم فرهادی جایزه دادند.

این جایزه کاملا سیاسی بود و همه به آن معترف بودند؛ روی همین حساب دو اسکاری شدن ایران، به دل خیلی‌ها نچسبید و بعد از آن هم نسبت سینمای ایران با جشن آکادمی به همان روند پیشین برگشت.

آزمون انتخاب برای معرفی نماینده ایران در اسکار

اینکه آیا ما هر سال فیلم مناسبی برای ارسال به جشن آکادمی داریم یا نه، می‌تواند محل بحث مستقل و مفصلی باشد؛ اما اولین نکته‌ای که در چنین زمینه‌ای جلب توجه می‌کند اینکه سینمای ایران اساسا از بین همان تولیدات سالانه‌ای که دارد هم هیچ‌وقت در انتخاب آثار ارسالی به این مراسم درست و اصولی رفتار نکرده است. در اوایل کار، این بنیاد فارابی بود که نمایندگان ایران برای حضور در جشن آکادمی را انتخاب می‌کرد اما بعدها چنین تصمیمی برعهده شورایی از سینماگران ایرانی گذارده شد. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به این شکل تنها خودش را از تیررس پاسخ‌گویی‌ها کنار برد وگرنه شورایی که اعضای آن از طرف دولت برگزیده و تایید می‌شوند، نمی‌تواند یک شورای مردم نهاد یا صنفی باشد. به هر حال با نزدیک شدن به نیمه‌دوم سال شمسی، بحث انتخاب یک فیلم ایرانی برای ارسال به مراسم اسکار هم جدی می‌شود.

فیلمی که به این مراسم ارسال می‌شود باید حداکثر تا نیمه‌مهرماه امسال یک هفته اکران عمومی داشته باشد و بسیاری از آثاری که می‌توان آنها را گزینه حضور در این مراسم دانست، اکران‌شان را به پایان رسانده‌اند و بسیاری دیگر ممکن است تا آن زمان اکران شوند.

اگر نگاهی به آثاری انداخته شود که احتمالا می‌توانند گزینه‌های حضور ایران در این مراسم باشند و بررسی‌هایی صورت بگیرد که نشان بدهند کدام فیلم‌ها شانس بیشتری برای نامزد شدن یا جایزه گرفتن در اسکار را دارند، بعدها که خروجی هیات انتخاب ارسال فیلم ایرانی به اسکار مشخص شد، می‌شود در این مورد هم قضاوت روشن‌تری داشت که آیا این انتخاب‌ها متناسب با فضای چنین رویدادی هستند یا مصلحت‌ها و مناسبت‌هایی که به سینمای خودمان مربوط می‌شوند، در این تصمیم‌گیری موثر بوده‌اند.

آخرین مهلت ارسال و معرفی فیلم‌ها از سوی کشورهای مختلف برای رقابت در شاخه بهترین فیلم خارجی اسکار ۲۰۱۹، روز اول اکتبر ۲۰۱۹ (۹ مهرماه) اعلام شده است. همچنین براساس قوانین آکادمی اسکار تمامی فیلم‌های واجد شرایط برای رقابت در این شاخه باید بین ۹ مهر ۱۳۹۶ تا ۸ مهر ۹۷ حداقل به مدت هفت روز در سینماهای کشور مبدا اکران شده باشند. آنچه در ادامه می‌خوانید، گزینه‌های احتمالی معرفی نماینده ایران به اسکار هستند. البته دو فیلم «مغزهای کوچک زنگ زده» و «بمب؛ یک عاشقانه» تا امروز اکران نشدند و تنها یک ماه برای گرفتن حواله اکران و نمایش در سینماهای ایران فرصت دارند.

به وقت شام

حاتمی‌کیا فیلمسازی است که سبک فنی کارها و قصه‌گویی‌اش نسبت به اکثر فیلمسازان ایرانی، شباهت بیشتری به سینمای آمریکا دارد اما او با اینکه خیلی علاقه داشت آخرین اثرش مخاطب جهانی داشته باشد، تا به حال هیچ‌وقت اهل حضور در فستیوال‌های خارجی نبوده است. شاید «به وقت شام» طلسم حضور حاتمی‌کیا را در مراسم‌های جهانی بشکند؛ ولی بعید است که رویکرد سیاسی فیلم به مذاق اهالی آکادمی خوش بیاید.

مغزهای کوچک زنگ‌زده

هومن سیدی در بین سینماگران ایرانی به تکنیک بالا مشهور است اما چنین موردی بیشتر از آنکه نشان‌دهنده قوت تکنیکی این فیلمساز باشد، نشان می‌دهد که سینمای ایران، به‌خصوص در میان نسل جدید فیلمسازانش، دچار ضعف‌های جدی تکنیکی است. فیلم هومن سیدی شاید از لحاظ فرم و تکنیک برای اهالی سینمای ایران اثر جالبی باشد اما ارسال آن به مراسم آکادمی مثل فرستادن زیره به کرمان است!

بدون تاریخ بدون امضا

دومین فیلم وحید جلیلی اگرچه در نسبت با اثر اولش آنقدرها شاهکار به حساب نمی‌آمد اما اثر ضعیفی هم از آب

در نیامده بود؛ ولی نکته‌ای که درباره ارسال این اثر به اسکار جلب توجه می‌کند، غیر از تصویری که از ایران نشان داده و اساسا ممکن است مانع ارسالش به چنین مراسمی بشود، تلخی بیش از حد آن است. آمریکایی‌ها معمولا به پایان خوش یا قهرمانانه عادت دارند.

بمب؛ یک عاشقانه

تمایل به فیلم ساختن در حال و هوای دهه۶۰، چند سالی است که بین ایرانی‌ها خیلی بالا گرفته و بمب هم متاثر از چنین فضایی جلوی دوربین رفته است. به عبارتی تم عاشقانه فیلم و ارتباط آن با جنگ به قدری در جلب توجه از مخاطبان ایرانی موثر نبوده که نوستالژی ‌بازی آن با دهه۶۰ موثر بوده است. ولی باید توجه داشت که اعضای آکادمی اسکار با دهه ۶۰ ایران نوستالژی ندارند.

خوک

سینمای آمریکا به هیچ‌وجه مثل سینمای ایران اهل خودزنی نیست. اینکه یک فیلم آمریکایی زیرساخت‌های سینمایی این کشور را زیر سوال ببرد، معمولا توسط لس‌آنجلسی‌ها مورد استقبال قرار نگرفته؛ «خوک» مانی حقیقی این کار را با سینمای ایران می‌کند. البته ممکن است آمریکایی‌ها از دیدن این چیزها در سینمای یک کشور دیگر به اندازه کشور خودشان عصبانی نشوند، اما ابزورد بودن فیلم حقیقی احتمالا به کام چنین مخاطبانی خوش