گفت‌وگو با «حمید گودرزی» درباره سبک کار و زندگی خصوصی
1 min read

گفت‌وگو با «حمید گودرزی» درباره سبک کار و زندگی خصوصی

شاید بچه‌های متولد دهه هفتاد و هشتاد کمتر یادشان بیاید، اما او سال‌ها سوپراستار سینما بود. تهیه‌کننده‌ها و سردبیرهای نشریات عامه‌پسند برایش سر و دست می‌شکستند. تینیجرهایی که طرفدارش بودند را نگو. همان‌ها هم بودند که پای سریال‌هایش می‌نشستند و به تماشای فیلم‌هایش می‌رفتند تا یکی از سرداران گیشه باشد. پسر اغلب عاشق‌پیشه‌ای که لابد ذهن خیلی‌ها را به خود مشغول کرده بود. لابد کاراکتر جذاب و و عاطفی‌اش، مرد ایده‌آل خیلی از دختران جوان بود. این که چرا نخواست همچنان در اوج بماند، از آن سوال‌هایی است که احتمالا کسی برایش پاسخی ندارد. خودش می‌گوید دست روزگار.

می‌گوید برگشتن ورق در سینما و ژانر اجتماعی و فیلم‌های پرطرفداری که دیگر جوان اول‌های مثل او در آنها سهم زیادی نداشتند. اتفاقی که در عالم هنر عجیب نیست. موج‌ها می‌آیند و می‌روند و ستاره‌ها از آسمان می‌افتند یا به کهکشان پرواز می‌کنند. این که چرا حمید گودرزی از اواخر دهه هشتاد و بعد دهه نود ستاره‌اش کم‌فروغ شد، شاید به خاطر ذات سینما باشد. به خاطر این که دوربین، جوان‌ها را بیشتر دوست دارد. پوست‌های تازه و صداهای نو را. بگذریم از آن گردن‌کلفت‌هایی که می‌توانند سال‌ها بالا بمانند. از دنیرو و آل‌پاچینو که همین‌ها هم سال‌هاست در فیلم‌های پرفروش بازی نمی‌کنند و نقش‌هایشان حاشیه‌ای است. اما دیگر کسی از داستین هافمن خبری نمی‌گیرد. از جک نیکلسون و آنتونی هاپکینز و مورگان فریمن. همه می‌روند به حاشیه. همانطور که بازیگرهای ایرانی سنی برای درخشش دارند و کم‌کم نقش برایشان کمیاب می‌شود. خیلی باید تاپ باشند که چند دهه جزو سوپراستارها بمانند. کاری که گلزار کرده. کسی نمی‌داند چه مهره ماری دارد که حتی با بالا رفتن سن و چروک خوردن گوشه چشم و پیشانی، همچنان قاپ هوادارانش را دزدیده و پس نمی‌دهد.

البته خیلی مانده که حمید گودرزی به سن اساتیدی که گفتیم برسد. اما در دوره‌ای رقیب جدی گلزار در گیشه بوده و حالا کمی جا خالی کرده. از همان اوایل دهه نود که بدون ممنوعیت و محدودیت رسمی، حضورش در سینما کمرنگ شد و به سریال‌های گهگاهی بسنده کرد. همان موقع‌ها که بیشتر اخباری که حول و حوش نامش منتشر می‌شد مربوط به جدایی و مشکلات خانوادگی بود و نشان می‌داد از درون و بیرون در جنگ است. بازیگری که از دانشکده هنر و معماری و از تئاتر با رحمانیان شروع کرده و خیلی زود، در اوج، انگار آبش با سینمای دوران جدید در یک جوی نرفته. بازیگری که مدام از او خبرهای غیرسینمایی و گاهی نگران‌کننده می‌رسید و حالا…

حالا انگار دور تازه فعالیت‌های حمید گودرزی است. خودش وقتی با چنین پرسشی مواجه می‌شود، جوری که انگار منتظر بوده، سریع می‌گوید آره! انگار دوباره دارم بازی رو شروع می‌کنم. حالا دوباره پرکار است. از تلویزیون و سینما و شبکه خانگی پیشنهادهای وسوسه‌کننده‌ای دارد و شاید قرار است به همه یادآوری کند که هنوز سرپاست و می‌تواند جزو بهترین‌ها باشد. تازه ۴١ ساله است و در سینمایی که جوان و نوجوان ندارد و ستاره‌هایش تا پنجاه سالگی نقش نوعروس و تازه‌داماد را بازی می‌کنند، او خیلی جا دارد. اما به شرط این که کمی به خودش برسد. خودش را بیشتر جدی بگیرد و سر جنگ با همه نداشته باشد. با او در مصاحبه‌ای که درپشت صحنه برنامه «پنج‌ستاره» انجام شد از همین بازگشت دوباره گفتیم. از همین سر ناسازگاری که دارد و از برنامه‌های امروز و آینده‌اش. عشق تازه‌ای که در دلش جوانه زده شاید خیلی از درها را به رویش باز کند. شاید برایش مسیرهای تازه‌ای را بگشاید. عشق شاید زندگی‌اش را دوباره به آتش بکشد و نورانی کند. شاید بهانه‌ای شود تا او تقویم قدیمی را کناری بگذارد و اوراق تازه‌ای بگشاید. که شاعر می‌گوید، ای عشق همه بهانه از توست…

برای حمید گودرزی، مجری‌گری جلوی دوربین تلویزیون راحت‌تر است یا هنرپیشگی؟

به عنوان هنرپیشه فکر می‌کنم راحت‌تر بودم.

چرا؟

چون من بازیگر بودم الان مجری‌گری برایم تجربه جدیدی است.

فرق هنرپیشگی و مجری‌گری را در چه می‌بینی؟

خب بازیگر هیچ‌وقت به دوربین نگاه نمی‌کند اما مجری کارش حرف‌زدن با دوربین است.

با دوربین حرف‌زدن راحت‌تر نیست؟

شاید اگر از اول مجری بودم، این کار برایم راحت‌تر بود ولی چون از اول عادت کردم به دوربین نگاه نکنم، چندان راحت نیستم.

از یک‌جایی به نظر رسید که بیشتر به کار در تلویزیون تمایل پیدا کردی.

بله، من اصلا از تلویزیون شروع کردم!

درست است ولی در دهه ٨٠ در سینما خیلی پرکار شدی و تقریبا سالی ٣،٢ تا فیلم بازی می‌کردی و جزو سوپراستارها شده بودی. چه اتفاقی افتاد که از سینما فاصله گرفتی و به تلویزیون بیشتر توجه نشان دادی؟

به نظر من نوع فیلم‌هایی که با نسل من ساخته می‌شد، دیگر ساخته نشد. منظورم این است دهه ٧٠ و٨٠ که سینما مدل دختر و پسری، گل‌دادن به یکدیگر، خواستگاری و جوان خوش‌تیپ‌ها بود، یک‌‌دفعه تبدیل شد به یک مدل سینمایی که به نظر من فقط ناله می‌کند! بنابراین سینما جاده و جهت عوض کرد و نمی‌دانم شاید من هم کوتاهی کردم و نقش‌هایی که رد کردم را باید بازی می‌کردم ولی مجموعا دلیل این‌که از سینما فاصله گرفتم، تغییری بود که در سینما و فیلم‌های ایرانی اتفاق افتاد.

درشرایط اجتماعی الان، سینمایی که ناله می‌کند، از سینمایی که جوان خوش‌تیپ‌های فیلم عاشق می‌شوند و عاشقانه به هم گل می‌دهند، واقعی‌تر نیست؟

شاید آن سینما هم دروغ بود و لزوما هرکسی که می‌رفت دم در و گل می‌داد، عاشق نبود! ولی یک نوع سینمای شیرین و قهرمان‌محور بود و الان به ندرت در فیلم‌ها قهرمان دیده می‌شود. به ‌هرحال من از سینما هم پیشنهاد کار داشتم ولی هیچ‌کدام خوب نبودند!

«فیلم خوب» یعنی با سلیقه‌ات جور درنیامد؟

بله، وقتی تصمیم می‌گیری با یک‌سری کارگردان مثل لطیفی، حسن فتحی، جوزانی، کریمی و افخمی کار کنی اما به جایش ایکس و ایگرگ‌ها هستند، ترجیح می‌دهی حداقل با کارگردانی کار کنی که پایین نیایی! همین موضوع باعث می‌شود کم‌کار شوی، ضمن این‌که نمی‌خواهم اسم باند و گروه را بیاورم ولی در سینما هرکسی برای خودش محفلی دارد که در این محفل به یکدیگر نقش می‌دهند، نقش می‌گیرند، حال می‌دهند، حال می‌گیرند، این باشد و آن نباشد دارند. در حالت خوشبینانه‌اش همه به دنبال بهترشدن فیلمشان هستند اما با دوستان محفلشان. بنابراین نقش‌ها در همین گعده‌های سینمایی تقسیم می‌شود.

چرا شما در این محفل‌ها نیستید؟

نمی‌دانم، فکر می‌کنم شاید اخلاقم بد است و معاشرتی نیستم. (می‌خندد) شاید هم راهم نمی‌دهند! ‌هان؟!

کلا آدم محفلی هستی یا نه؟

خودم آره ولی در سینما نه! در سینما در یک محفل هم نیستم..

چرا؟

نیستم، نبودم.

عجیب نیست؟ بازیگری که از نظرمحبوبیت، فیلم‌هایی که بازی کرده و ارتباطات سینمایی که دارد، بالاخره یک جایگاه مشخصی داشته.

نمی‌دانم عجیب است یا نه! ولی جز سلام‌وعلیک با یک‌سری آدم در سینما واقعا با هیچ‌کس رفت‌وآمدی ندارم. حالا این‌که دلیلش چیست و چرا، واقعا نمی‌دانم.

بالاخره رفت‌وآمد و معاشرت با آدم‌های سینما که چیز بدی نیست. هیچ وقت از این موضوع ناراحت نبودی که به قول خودت جزو محفلی‌ها نیستی؟

از دوستان محفل‌رفته، گاهی شنیدم که گفتند دیگر ادامه ندادیم. پرسیدم چرا؟! گفتند محفل‌ها خیلی ک�