یک بازیگر شش‌دانگ و تمام‌تکنیکال از امیر جعفری
1 min read

یک بازیگر شش‌دانگ و تمام‌تکنیکال از امیر جعفری

مروری بر بازی خوبِ امیر جعفری در «میوه ممنوعه».

یادداشتی از حسین لامعی

یک- «میوه‌ی ممنوعه»، سریال مهم و خاطره‌انگیزی‌ست که هنوز و همچنان، پس از گذشت ۱۴ سال، تازه و سرپا و اثرگذار می‌نماید. سریالی که در زمان پخش، از تابوشکن‌ترین آثار تلویزیون بود و عجیب آنکه هنوز، در دایره‌ی قوانینِ محدود و مسدودِ این صداوسیما، رادیکال و پیشرو جلوه می‌کند…

دو- «میوه‌ی ممنوعه»؛ اثری پیرامون ایمان و شکّ و عشق و بیش از آن، اثری، پیرامون «زندگی»ست… اثری پیرامونِ زندگی، و تمامِ ابعادِ گوناگون و متضادّش، با تمام ریزه‌کاری‌های دور و نزدیک… سریالی پیرامون خانواده‌ی گرم و نرمِ «فتوحی»، که اضمحلالِ خود را خود، از درون و با دستانِ خود، به آرامی اما عریانی، رقم‌ میزند… سریالی، پیرامونِ یک سقوطِ دسته‌جمعی…

سه- ستون‌های اصلی مغز و درام «میوه‌ی ممنوعه»، در مقابل دوربین، بیش از هرکسی، تکیه بر دو فرد دارد: علی نصیریان؛ و امیر جعفری… دو بازیگر برآمده از تئاتر، که هر دو هنوز و همچنان خود را، فرزندانِ صحنه می‌دانند… دو بازیگرِ مهم، توانا و جذاب…

چهار- امیر جعفری، از معدود بازیگران ایرانی‌ست که می‌توان او را، به دیده‌ای، بازیگرِ شش‌دانگ و کاملی دانست… بازیگری که هم بیان و لحن درست و پخته‌ای دارد، هم بر چهره و خطوطِ مرئی و نامرئیِ حسّی‌اش مسلّط است، هم «بازی در سکوت» می‌داند؛ و هم فضای تراژدی و کمیک را، به‌یک میزان -عمیق- درک می‌کند… بازیگری که هنوز و همچنان، به‌گمان بسیاری، و به‌گمان نگارنده، سینما و تلویزیونِ ایران، قدرش را آنچنان که باید و شاید، ندانسته‌اند.

پنج- به این سکانس مهم بنگرید… به سکانس رو در روییِ حاج یونس و جلال… امیر جعفری در این سکانس و اساساً در سراسر این سریال، آنچنان مسلّط بر کلام و مفاهیم نهفته در پشتِ جملات است، که گویی هر جمله‌اش، دارای هویّتی مستقل می‌شود؛ چه در وزن و ریتم، چه در نوع آکسان‌گذاری بر کلمات، و چه در فرمِ شکل‌دهی به معانیِ جملات… هویتِ مستقلّ هر جمله، برآمده از تلفیقِ خودآگاه و ناخودآگاهِ بازیگر، و از به‌هم‌درآمیختنِ مرزهای بازی غریزی و آکادمیک، توسط بازیگری تمام‌تکنیکال… بازیگری که با جنس بازی‌اش، هم نقش و مختصاتِ نقش را می‌سازد، و هم مغز و معنای درام را به موجودیّت می‌رساند… مغز و معنایی که اینجا، آشکارا، خبر از آغازِ انهدام می‌دهد… آغازِ انهدامِ آرامِ خاندانِ فتوحی، که فرزندِ بزرگش جلال، بیش از هرکسی، صدای پایش را، می‌شنود و هشدار میدهد… صدای پای فروپاشیِ «تقوای منهای حِس»…

منبع: سینمادیلی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code