«بدون قرار قبلی»؛ به قدرت فرهنگ اعتماد کن!
1 min read

«بدون قرار قبلی»؛ به قدرت فرهنگ اعتماد کن!

علی اکبر عبدالعلی زاده نویسنده، کارگردان و منتقد در یادداشتی درباره فیلم «بدون قرار قبلی» ساخته بهروز شعیبی نوشت.

علی اکبر عبدالعلی‌زاده نویسنده، کارگردان و منتقد سینما در یادداشتی به فیلم «بدون قرار قبلی» ساخته بهروز شعیبی که در چهلمین جشنواره فیلم فجر حضور دارد، پرداخت.

متن این یادداشت به شرح زیر است:

«شک نکنید که بهروز شعیبی فیلمساز خوب و آدم خوب تری است. فیلم هایش روایت روان و سیالی دارد و تو را آرام آرام می برد به سرمنزل مقصود. شعیبی امسال با فیلم «بدون قرارقبلی» به ذات تجلی بخش فرهنگ ایرانی و قدرت تاثیرگذاری آن در زندگی جاری آدم های جداافتاده پرداخته است.

یاسمن که پس از سال‌ها زندگی در آلمان حالا مجبور می شود به دلیل مرگ پدرش به ایران گردد، پسر او دچار نوعی اوتیسم است و این مساله سفر را برایش دشوار می کند. یاسمین شناختی از پدرش ندارد و بیش از آن میراثی که پدر برایش گذاشته است باعث تعجبش می‌شود. اقامت کوتاه او در زادگاه پدر و دیدار با کسانی ‌که پدرش را می‌شناسند او را به درک تازه‌ای از انسان و مفهوم مرگ می‌ رساند و صد البته عاقبت به خیر می شود.

مخاطب همسفر یاسمن می شود تا به بهانه جستجوی او در فرهنگ ایرانی، شیرجه ای عمیق در آن بزند و از ظرایف آن لذت ببرد. منطق داستان و اسباب سفر به کفایت باورپذیر است و تماشای این میزان لطافت فرهنگی تحسین برانگیز است.

برای اهل دل که همواره تشنه نوشیدن جرعه ای از معماری و کاشی کاری و سفال و ابنیه تاریخی هستند فیلم، پاساژ خوبی برای نفس کشیدن است اما شعیبی با وجود ظرفیت داستانی روی هیچ یک از این ها از جمله عروسی محلی و چشم اندازهای طبیعی و تاریخی و …مکث و تاملی ندارد و همه همت خود را بر تغییر جهان بینی یاسمن در برخورد با افراد و وقایع پیرامونش می گذارد و مسیر پردست‌انداز نگاه مادی او را که حاصل زندگی در آلمان است تا رسیدن به معنای شرقی هموار می کند؛ اتفاقی که با شناخت ارزش ها و معیارهای انسانی جامعه ایرانی قوام می یابد و با تاثیر محسوس فضای ایرانی در بهبودی بیماری پسرش ریتم می گیرد اما شعیبی به مدد فیلمنامه فرهاد توحیدی و مهدی تراب‌بیگی در این مسیر انتخابی، حسرت چند چیز را هم بردلمان گذاشت؛ مهمترین آنها نپرداختن به آسیاب های تاریخی سیستان است.

پیش از این افتخار این را داشتم که با کامبیز مشتاق کاشف و معرف این سازه های فراموش شده در کتاب سینما و جهان ایرانی (تالیف نگارنده) گفتگوی جانداری پیرامون اهمیت شناخت داشته های فرهنگی خودمان برای تداوم یک حرکت تمدنی موثر انجام دهم. با دیدن این آسیاب های عمودی همیشه از خودم می پرسم اینکه کودک ایرانی وقتی می خواهد یک آسیاب نقاشی کند چرا آسیاب هلندی می کشد که حتی یک نمونه اش در ایران نیست و سازه ای با قدمت هزاره ای را که بسیار پیشروتر و علمی تر از مشابه هلندی را اصلا نمی شناسد؟ پاسخ در کوتاهی هنرمند و مسئول و مدیر در معرفی درست و فراگیر این عناصر ارزشمند ایرانی است. کاش با توجه به معنادار بودن ارتباط پدر داستان با این آسیاب های تاریخی به بهانه ای فرصت شناخت عمیق مخاطب با آن فراهم می شد.

بازی های فیلم قابل اعتناست. پگاه آهنگرانی تلاش خودش را کرده اما نمی تواند اتمسفر داستان و شخصیت را به دوش بکشد. حامد زمانی خصلت های مورد انتظار از مهندس را خوب در خود پخته است و الهام کردا در مشهدی بودن یک سر و گردن از امین میری بالاتر است اما شاه مهره بازیگری این فیلم کسی نیست جز رضا صابری که به گمانم این دومین  یادگاری بازی او در سینماست. رضا صابری ستاره درخشان آسمان تئاتر ایران است. جوان ترین برگزیده دوره اول جشنواره تئاتر فجر و مسن ترین شرکت کننده چهلمین دوره آن.

صابری از قبیله سرسپیدان تئاتر خراسان و کشور است که عمرش پایدار باد و بازی مینیمال و زیبایش در این فیلم خاطره خوشی را برای علاقه‌منداش به یادگار می گذارد.

موسیقی مسعود سخاوت‌دوست هم به یقین سخاوتمندانه است و رنگین کمانی از سازهای نواحی و مقامی را به پرده سینما رسانده است.

در باب فیلمبرداری محمد حدادی و تدوین‌عطا مهراد نکته گفتنی نیست غیر از آنکه تلاششان به سرانجام خوبی رسیده است.

فیلم همچنین ادای دینی است به ساحت پر لطف امام رضا (ع) که تار و پود داستان جملگی با جایگاه شریف او تنیده است.»

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code